سادگانه

اسمش ساده بود.نه اینکه اسم ساده ای داشت،نه.خودِ خودِ اسمش ساده بود.

سادگانه

اسمش ساده بود.نه اینکه اسم ساده ای داشت،نه.خودِ خودِ اسمش ساده بود.

۳۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

هووووفففف پر از یه حسی یه چیزی ام که نمیدونم چیه.فقط میدونم لبریزم ازش.یه نیرویی تو مغزمه که پیشونیم داره ذق ذق میکنه و زده به فکم.فکم مور مور میشه.

میتونم مغزمو تصور کنم ک یه فضای تهی ئه که کلمات توش به شکل معلق می رقصن و نمی ایستن.

و بعد میتونم خودمو تصور کنم تو همچون فضایی.خالی و معلق.

خوشالم که حداقل ذهن تخیلی و تصویرسازیم داره کار میکنه.

انقد که این روزا همه ش به همه چی دارم فک میکنم،دیگه انگار به هیچی فک نمیکنم درست.

ببین.من خستم.یه مقدارِ خیلی خیلی زیادی خسته م.میدونم هم که نباید جا زد و ....ناله ادمو ضعیف میکنه و این بچه بازیا چیه و انگار چه بدبختیایی داره.میدونم.باشه.فقط خستم.باشه؟

ساده __
۲۲ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۲۲

198.این یک مشورت است.

1- آیا از داشنگاه رفتن خود راضی هستید؟(مسئله را از جوانب علمی و روانی موردفکر قرار دهید.)

2- در صورت دانشگاه نرفتن،چه می توان کرد؟

ساده __
۲۱ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۲۷

197.Belle

Belle

C'est un mot qu'on dirait inventé pour elle...


ساده __
۱۹ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۱۱

196

یه جایی گیر کردم که...

سرمو هر طرف میچرخونم یه چیزی هس.یه چیزی که باعث میشه بازم بچرخم تا یه راه بی مانع ترو پیدا کنم.

یهو نچرخم دایره هه تموم شه بره از اول همینجور دور باطل بزنم.

ساده __
۱۸ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۵۷

195.بدون شرح


+ یادم رفته چجوری باید تصمیم به خواب بگیرم مفید بود؟؟؟؟؟

+ :|

ساده __

+ دلم یه واقعیتایی میخاد ک به هیجانم بیاره.چن تا چیز عجیب و سورپرایز راجبه خودم.

وَ شاید یه نوشدارو...هرچند عین همه ی سهرابا امیدی بهش ندارم ولی دلم میخوادش.

+ به عمرم انقد "دو دلی" نکرده بودم که تو این یه هفته کردم.

+ شاید فردا همون روز بزرگ باشه...

شایدم بشه معمولی ترین و کسالت بار ترین روز و روزی که یه باور قوی م درمورد یه عده آدم فوت میشه و میره...

ساده __

ساده __
۱۷ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۱۵

192

غیر از چگونگی خوابیدن،

من نگران بودن و مواظبت کردن و دور کسی گشتن و محبت به کسی دادن رو هم بلد نیستم.

ساده __
۱۶ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۲۹

191

منو دست خودم نسپار....

ساده __


ساده __