۲۶ شهریور ۹۵ ، ۰۳:۴۰
237.رویاها فوق العاده ن.مث کار تو یه مهدکوک که فوق العادس.
خودم که باورم نمیشه همین الان دراز کش دس رو پیشونی داشتم رویاپردازی یه مهدکودکو میکردم.مربی هیژده ساله ی مهد بودن.شما رو نمیدونم.
#دریمی
سادگانه
اسمش ساده بود.نه اینکه اسم ساده ای داشت،نه.خودِ خودِ اسمش ساده بود.
درباره بلاگ
بایگانی
- شهریور ۱۳۹۵ (۳۵)
- مرداد ۱۳۹۵ (۳۷)
- تیر ۱۳۹۵ (۱۹)
- خرداد ۱۳۹۵ (۹)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۲۸)
- فروردين ۱۳۹۵ (۱۸)
- اسفند ۱۳۹۴ (۱۵)
- بهمن ۱۳۹۴ (۱۲)
- دی ۱۳۹۴ (۲۶)
- آذر ۱۳۹۴ (۵)
- تیر ۱۳۹۴ (۹)
- خرداد ۱۳۹۴ (۲۷)
آخرین مطالب
- ۹۵/۰۶/۳۱245.خدافزی نصفه نیمه
- ۹۵/۰۶/۳۱244.بذار هر لحظه غافلگیر شی
- ۹۵/۰۶/۳۱243.ناخوب
- ۹۵/۰۶/۳۱242.سلام پاییز :)
- ۹۵/۰۶/۳۰241
- ۹۵/۰۶/۲۸240.در ادامه پست قبل
- ۹۵/۰۶/۲۷238.روز شعر فارسی
- ۹۵/۰۶/۲۴236
پیوندهای روزانه
۲۷ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۱۵
دختر حاجی
دختر حاجی
نهههه
بچه ها جدن خیلی وحشتناک ن
حتی گاهی نفرت انگیز
پاسخ:
ببین من گاهی که یه چیزی رو زوری میخوان یا یه چیزیو خراب میکنن نمیتونم تحملشون کنم.
ببین من گاهی که یه چیزی رو زوری میخوان یا یه چیزیو خراب میکنن نمیتونم تحملشون کنم.
ولی خب از یه نظر چون هیچ قضاوتی هیچ فکر تعیین شده ای هیچ تصوری از خیلی چیزا تو این دنیا ندارن خیلی جالبن.این قسمتشو دوس دارم.
و اینکه من با هیچ بچه ای نمیتونم عصبی شم و اگرم بشم بشدت عذاب وجدان میگیرم.
واس همین با اونا خوش اخلاق ترم تا بزرگا.