سادگانه

اسمش ساده بود.نه اینکه اسم ساده ای داشت،نه.خودِ خودِ اسمش ساده بود.

سادگانه

اسمش ساده بود.نه اینکه اسم ساده ای داشت،نه.خودِ خودِ اسمش ساده بود.

۱۸ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

۲۰ فروردين ۹۵ ، ۰۴:۵۶

turner dans le vide

انواع و اقسام دیالوگای عاشقانه و فلسفی شهرزاد این روزا جاهای مختلف بازگو میشه.
من اما عاشق این دیالوگ ام :
منم دلم میخواد مث تو مایه ی افتخار شم ، ولی فک کنم مایه کوکوام نمیشم.

+ همین الان داشتم با شرح و توضیح تو دفترم مینوشتم که امشب شب کم نظیر و عالی یی بود.باوجود تلخی هاش عالی بود مطمعنن.

+ به درستی املای عنوان مطمعن نیستم.

ساده __
۱۹ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۰۴

از درس علوم جمله بگریزی بِه

این دو روز از سیزده چارده ساعت بیداری،میشه گف هشت نه ساعتش چشام رو این ال ای دی های نورانی موبایل و لپ تاپ و تلوزیون بوده.
نمیدونم شایدم چن روز قبلترشم همین بساط بوده اما دو شبه ک موقع خاب گوشی دس میگیرم چشام میفته به درد و از حدقه بیرون زدن.
احتمالن چن صدمی داره ضعیفتر میشه.
اینو نگفتم ک نصیحت بشنوم،گفتم ک باهاتون درمیون گذاشته باشم و هم اینکه اینجا از این سکوت دربیاد.
هرچند قول داده بودم به خودم کهدیگه خاطره های معمولی و اتفاقات روزمره رو اینجا ننویسم اما خب گاهی ام باید قول بشکنی.
اما اون جریان شیوه ی چشمت فریب جنگ داشت رو عملی میکنم عاقبت.نشدی در کار نیس.

+
از درس علوم جمله بگریزی بِه
و اندر سر زلف دلبر آویزی بِه
زان پیش که روزگار خونت ریزد
تو خونِ قلیلِ در بدن ریزی بِه
مولوی

ساده __
۱۸ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۴۳

.

مرا دوباره به آن روزهای خوب ببر
سپس رها کن و برگرد ، من نمی آیم


احسان پرسا

ساده __

از ته ته دل دعا میکنم فردا بارونی باشه.خیلی بارونی.خیلی.

+ شمام واسه من دعا کنین که دعام بگیره.

ساده __
۱۲ فروردين ۹۵ ، ۱۸:۵۶

.

وضع یه طوری شده که باید هیچ کاری نکنی تا مشکلی بوجود نیاد.تا زندگی اروم باشه.

ساده __

فک کنم دیگه این استراحت چند ساله که داره به یه تنبلی مفرط تبدیل میشه بس باشه.
باید مدل نوشتنمو عوض کنم.و واقعن بنویسم.
و همه ی کارای عقب مونده رو جلو بندازم و بتازم.
هرچی بیشتر بخوابی بیشتر خسته میشی خوابت میگیره.این یه اصلِ شیرازیه : انقد خوابیدم خسه شدم،برم یکم بخوابم.
باید ذهنمو بیشتر از اینا ورز بدم.
تا الان داشتم میخوندم و تماشا میکردم دیگرانو که اطلاعات جم کنم،سبک جم کنم،خودمو جم کنم.
حالا باید غیر خوندن خودمم دس ب کار شم.
الان که اینا رو مینویسم یه حس طلبکارانه نسبت ب خودم دارم.
فردا رو ک هیشکی ندیده ولی خدا کنه همینجور طلبکار بمونم که همه چی پیش بره دُرُسُّ و درمون.
بشم عین سقا که وقت سر خاروندن نداره.همونجورا  که انسیه دوس دارره.همونجورا ک خودم کیف میکنم.
+ شیرین اینجاس و شنیدن یه سری جملات بزرگونه(واقعن بزرگونه.مثلن: بنده ی خدا،فلان و اینا،زنده باشین و...) از یه صورت تپلیِ سه ساله واقعا دیوونه کنندس.ما به این موارد میگیم خاله بیچه! (در کتب،خاله تربچه،ننه ی تِلی،ننه ی چل کُرّه و عمه قزی هم روایت شده)
+ مثل یه بازی خیلی ساده
مهره ها رو مهره ی بعدی افتاده
- داماهی -
+ زندگی فقط صدسال اولش سخته.این صدسالو ب شوق بقیش میگذرونم.
+ ادم چیکار کنه خوابش نیاد؟

ساده __


ساده __
۰۱ فروردين ۹۵ ، ۰۵:۵۰

دیوانه ها تقویم هاشان فرق دارد

میخواستم از اون پست جمع بندیا بنویسم که همه اخر سال مینویسنش،ولی وخت نشد درس حسابی.حالا عیبی ام نداره.
در عالم دیوانه ها هرروز عید است
بعدن و بعدها مث همیشه انقدرا وقت داریم که باهم حرف بزنیم.
سلام ۹۵ :)

+ عیدی کوچولوی من به شماها باشه آهنگ "گذر اردیبهشت" از گروه دال . (ببخشید که با موبایلمو لینک نمیتونم بدم.)

ساده __