۱۶ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۰۴
لعنتی
حالم هیچ روبراه نیست.
درواقع عالی بودم اما حادثه خبر نمی کند.
بعضی ها ساخته شده اند برای ضدحال زدن.برای حال را دگرگون کردن.برای تلخ کردن هرجور خوشی.
لعنت...لعنتی...لعنت...
حالم هیچ روبراه نیست.
درواقع عالی بودم اما حادثه خبر نمی کند.
بعضی ها ساخته شده اند برای ضدحال زدن.برای حال را دگرگون کردن.برای تلخ کردن هرجور خوشی.
لعنت...لعنتی...لعنت...
تلخ مُردن وسط هاله ای از ابر و عسل
سرنوشت همه ی هسته زردآلو هاست
- حامد عسکری -
ناگهان صدایی باغ را در خود جا داد
صدایی که به هیچ شباهت داشت.
گویی عطری خودش را در آیینه تماشا می کرد.
همیشه از روزنه ای ناپیدا
این صدا در تاریکی زندگی ام رها شده بود.
سرچشمه ی صدا گم بود:
من ناگاه آمده بودم.
خستگی در من نبود:
راهی پیموده نشد.
آیا پیش از این زندگی ام فضایی دیگر داشت؟