214
مثلا من همین چن دقیقه پیش چهارتا دقیقا چهارتا موضوع و پیشفرض برا چهارتا متن به ذهنم رسید بدون اینکه فشار و اصراری برش باشه.و الان که نشستم پا لپ تاپ،دوتاشو فراموش کردم به کلی.و دوتای دیگه اصن به انگشتام نمیرسه که پیاده شون کنم کلماتو.
مثلا من همین چن دقیقه پیش چهارتا دقیقا چهارتا موضوع و پیشفرض برا چهارتا متن به ذهنم رسید بدون اینکه فشار و اصراری برش باشه.و الان که نشستم پا لپ تاپ،دوتاشو فراموش کردم به کلی.و دوتای دیگه اصن به انگشتام نمیرسه که پیاده شون کنم کلماتو.
اینکه ادم اعتیادشو عادتشو یهو تموم نکنه و کنار نذاره و کمش کنه مرحله به مرحله،مغلطه کاریه؟یا واقعا جواب میده؟
مثلن مثل سیگاری ای که یه پاکت در روز میکشه بعد میکندش پنج تا نخ.بعد سه تا نخ.بعد دو روزی یبار و فلان...
مامان همین الان رسیدن.
میگن اولاش گفتم خوب که بچه ها نیومدن حالا این اوضاع و عزا و فلان ولی امروز دیگه گفتم کاش بچه ها بودن.واقعا خیلی جاتون خالی بود.دلم براتون تنگ شده بود.همه م سراغتونو میگرفتن.و خیلی جاش بود که باشین امروز خصوصا.
- منظورشو کاملن میفهمم.اره کاش بودم.
- خیریت نرفتنمون البته واضح شد پریروز.اما خب مثلن همون دیروزم میشد را بیفتیم بریم.
عی بابا....
اون شب لعنتی صبح شد.و من کل شبو نخوابیدم. بعد از درس خوندن ساعت پنج کوچه بی نامو دیدم.و بعد صبح شروع شد و همه توانمو گذاشتم ک حالم خوب باشه.و حالم عالی بود.کارتو هم گرفتم و فلان و تا نه و ربع خونه بودم.مشاوره بدلیل نامعلوم کنسل شد.اومدم خونه سریع اماده شدم و رفتم استادیوم.حدود نیم ساعت مسیرو پیاده روی کردم.مسیرم تازه بود جذاب بود.بعدم رفتیم یه عالمه خانوم حقیقتو تشویق کردیم و انسیه هم اومد و مریمم حتی اومد! و گلومون پاره شد از بس یک دو سه و شییییره گفتیم.اخرشم سه هیچ باختن.یه بوقی ام یه نفر اورده بود هم حال داد هم سرمون رف.
همه انرژی نداشته م هم تخلیه شد.
اخرشم حرف عروسیش شد معلوم شد شایعه بوده ک شیشمه :/ .هیودهم هیژدهمه.گفتیم پس ما چییی گف کارت ک نمیارم براتون ولی همینجوری میگم یه تعارفی میزنم بهتون.
و دیگه اومدیم بیرون.
اخرم حدود نیم ساعت چل و پنج دقه معطل داداش انسیه شدیم تا بیاد دنبالمون و دو و نیم خونه بودم.
بعدم نفهمیدم کی و چطور بعد ناهار خابم برد به شکل یه جنازه.
و الحق عجب خوابی بود...
+ دو دل بودم تو گذاشتن این پست ولی خب گذاشتمش.
+ کوچه بی نام از این فیلم تلخای تاثیرگذار بود ک اعصابتو خورد میکنه ولی بعد میبردت تو فکر و عمیقت میکنه.
+ امروز گمونم بیشتر از پونزده بار این دوتا جمله رو با ناله تکرار کردم : من ترون میخااام ، من گالری سقا میخواممم..
+ انسیه م عاشق ایت اله مدیر شده.
+ پیاده روی و در اصلِ منظور،قدم زدن،خیلی کار لذت بخشیه.
+ هرچی میدوام ب کارام نمیرسم :(