سادگانه

اسمش ساده بود.نه اینکه اسم ساده ای داشت،نه.خودِ خودِ اسمش ساده بود.

سادگانه

اسمش ساده بود.نه اینکه اسم ساده ای داشت،نه.خودِ خودِ اسمش ساده بود.

خب این جمعه ، جمعه ی خوبی نبود ، هرچند آسمان وقت غروب خیلی زیبا شده بود و هرچند کلی اسمارتیز و شکلات سنگی خوردم و هرچند هیزل را یاداوری کردم و هرچند منطق و فلسفه ی عزیزم را میخواندم و هرچند زیاد خندیدم اما این جمعه،جمعه ی خوبی نبود.

گاهی در یک برهه ی زندگی برخی کلمات در ذهنت بزرگتر از بقیه اند و با هربار شنیدنشان ،گوشَت زنگ میزند و توی سرت اکو میشوند تا مدتها.کلمه هایی که شبهایت را بی خواب و زندگی ات را کدر می کنند.

امروز چندتا از آن کلماتِ  بُلد به گوشم خوردند و چیزهایی که سعی در فراموشیشان را داشتم ، بیادم آوردند و من با عکس العملی متفاوت از هربار،نشنیدمشان و اکو شدند،خندیدم و اکو شدند،آهنگ گوش دادم و اکو شدند و ...

و امروز،جمعه ی خوبی نبود.

+ توضیح عنوان :

داستانی شدم که پایانش مثل یک عصر جمعه دلگیر است

نیستـم در حدود حوصله ها پس چه بهتر که مختصر بشوم

دورها قبر کوچکی دارم بی اتاق و حیاط خلوت نیست

گاه گاهی سری بـزن نگذار با تو از این غریبه تر بشوم

- مهدی فرجی -

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۱۹
ساده __

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">