سادگانه

اسمش ساده بود.نه اینکه اسم ساده ای داشت،نه.خودِ خودِ اسمش ساده بود.

سادگانه

اسمش ساده بود.نه اینکه اسم ساده ای داشت،نه.خودِ خودِ اسمش ساده بود.

من از دست رفته م و چاره ای براش نیس در حال حاضر.فقط یه جای کوچیکی بهم بدین تو این خونه که زندگیمو بگذرونم.
اگرم قراری ب درست شدنو خوب شدن باشه دس خودمه و اون بالایی که بخاد کمکم کنه.

+اینا دیالوگایی بود ک تو ذهنم ساختم و طبق معمول ب زبون نیومدن.

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۲۸
ساده __

نظرات  (۳)

۲۸ خرداد ۹۴ ، ۲۰:۵۰ خانم دایناسور
ما رو نمیفهمن و حقیقت ما رو نمیبینن. کاش یه بار میشد باهاشون حرف زد.
پاسخ:

کاش میشد.

هر وخ این دیالوگای ذهنیو ب زبون اوردم مث سگ پشیمون شدم.

۲۸ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۳۹ اقای روانی
خودت می دونی کجای کار می لنگه ...
تو خودت می دونی چقدر قدرت داری...اما بجای بکار گرفتنش ، و مثل این حرف فقط تو ذهنت میاریش...
خدا قطعا الانم داره نگات می کنه حواسش بهت هست ..
پاسخ:

اینکه کجای کار میلنگه هنوز بعضیاشو نمیدونم.و اینکه این لنگ زدنا رو چطوری میشه درست کردواصلا نمیفهمم.

قدرتم کمتر از اونیه ک فکرشو بکنی.بارها خاسم ادم قوی باشم نتونستم.خسته تر از اینام.

خیلی با خودم کلنجار رفتم ک شرایطو درست کنم و خیلیم اذیت شدم.حالا میخام ی فرصت استراحت ب خودم بدم فعلن تا ببینیم اینده چی پیش میاد.

اونکه صد در صد.اگه نگاهش نبود همین ی ذره ای ام ک الان هستم نبودم.

۲۸ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۳۹ اقای روانی
دست کم گرفتی خودت رو ...مثل روز واسم روشنه...
می دونی اگه یه بار به خودت بگی نمی تونی فلان کار رو بکنی من 17 بار باید بهت بگم که می تونی اونکار رو بکنی تا تاثیر جمله بره..؟
پاسخ:

اره میتونم.اما خیلی زمان میبره.و اینکه وقتی چن تا قضیه چن تا دغدغه باهم هست نمیتونم تو ذهنم مرتبشون کنم.گیج میشم و بعدش مضطرب.

ک متاسفانه سنم از این دغدغه ها کم نداره.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">