۰۷ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۱۷
ساده هستم.سلام.
من
اینجا
دس و دلم
به نوشتن
نمیره
ولی
انگار مجبورم.
سادگانه
اسمش ساده بود.نه اینکه اسم ساده ای داشت،نه.خودِ خودِ اسمش ساده بود.
درباره بلاگ
بایگانی
- شهریور ۱۳۹۵ (۳۵)
- مرداد ۱۳۹۵ (۳۷)
- تیر ۱۳۹۵ (۱۹)
- خرداد ۱۳۹۵ (۹)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۲۸)
- فروردين ۱۳۹۵ (۱۸)
- اسفند ۱۳۹۴ (۱۵)
- بهمن ۱۳۹۴ (۱۲)
- دی ۱۳۹۴ (۲۶)
- آذر ۱۳۹۴ (۵)
- تیر ۱۳۹۴ (۹)
- خرداد ۱۳۹۴ (۲۷)
آخرین مطالب
- ۹۵/۰۶/۳۱245.خدافزی نصفه نیمه
- ۹۵/۰۶/۳۱244.بذار هر لحظه غافلگیر شی
- ۹۵/۰۶/۳۱243.ناخوب
- ۹۵/۰۶/۳۱242.سلام پاییز :)
- ۹۵/۰۶/۳۰241
- ۹۵/۰۶/۲۸240.در ادامه پست قبل
- ۹۵/۰۶/۲۷238.روز شعر فارسی
- ۹۵/۰۶/۲۴236
پیوندهای روزانه
۰۷ خرداد ۹۴ ، ۱۳:۱۸
مارال رئیسی
مارال رئیسی
سلام.
با دو مطلب جدید منتظر حضور گرمتون و نظراتتون هستم
باتشکر
۰۸ خرداد ۹۴ ، ۲۱:۴۶
فاطمه (کاغذهایِ خط خطی)
فاطمه (کاغذهایِ خط خطی)
ما مجبوریم ساده...
پاسخ:
احساس غریبی میکنم فاطمه.
احساس غریبی میکنم فاطمه.
۰۹ خرداد ۹۴ ، ۱۱:۱۳
fateme ramezanali
fateme ramezanali
من نمیتونم بنویسم حالم داره ب هم میخوره از این همه مجبور بودن...
پاسخ:
اصا اینجا حرفی نمیاد که بخام بنویسم.
اصا اینجا حرفی نمیاد که بخام بنویسم.
عی بابا...عی بابا...