سادگانه

اسمش ساده بود.نه اینکه اسم ساده ای داشت،نه.خودِ خودِ اسمش ساده بود.

سادگانه

اسمش ساده بود.نه اینکه اسم ساده ای داشت،نه.خودِ خودِ اسمش ساده بود.

هووووفففف پر از یه حسی یه چیزی ام که نمیدونم چیه.فقط میدونم لبریزم ازش.یه نیرویی تو مغزمه که پیشونیم داره ذق ذق میکنه و زده به فکم.فکم مور مور میشه.

میتونم مغزمو تصور کنم ک یه فضای تهی ئه که کلمات توش به شکل معلق می رقصن و نمی ایستن.

و بعد میتونم خودمو تصور کنم تو همچون فضایی.خالی و معلق.

خوشالم که حداقل ذهن تخیلی و تصویرسازیم داره کار میکنه.

انقد که این روزا همه ش به همه چی دارم فک میکنم،دیگه انگار به هیچی فک نمیکنم درست.

ببین.من خستم.یه مقدارِ خیلی خیلی زیادی خسته م.میدونم هم که نباید جا زد و ....ناله ادمو ضعیف میکنه و این بچه بازیا چیه و انگار چه بدبختیایی داره.میدونم.باشه.فقط خستم.باشه؟

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۲۳
ساده __

نظرات  (۱)

۲۳ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۰۳ آقای فِلینت
تو میتونی!
پاسخ:
اصن شک نکن! هاهاها

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">