171.osjl
+ قالب وبلاگ پرید.لپ تاپ خاموش شد و سیو نبودو پرید.احتمالا دیگه حوصلم نشه از اول سرهمش کنم.نیم ساعت اول بشدت عصبانی و پر از احساس بد بودم اما بعدش دیگه حسم تبدیل شد به یه جور به درک.
+ من همونی ام که سه چار ماه این در اون در زدم ک یه کاری کنم ویندوز تن نصب شه رو لپ تاپ.و حالا شدم همونی که ویندوز تن عزیزشو با ویندوز 7 عوض کرد :)
+ مودممون از روز اول نصب یه مشکلی داشت.چن روزه دارم پیگیری میکنم.راه حل میدن اما دوباره همون آش میشه.امروز نمایندگی بردم.ریست کرد.و حتا حالا بدتر از قبل.
+ میخواستم مودمو بیارم بالا تو اتاق خودم که با کابل شبکه وصل شم ک مشکل وای فای و اینا و خلاصه...
- اول سیم بلنده پیدا نشد.با چن ساعت تاخیر یه سیم کوتا جور شد.
- تو اتاقم پریز تلفن نیس و عملن منتفیه قضیه کابل شبکه.
- وختی تو حال وصلش کردم وصل نشد و ارور دی اس ال میده.در حالیکه صب ازش پرسیدم که میشه مودمو بی واسطه به خط تلفن زد؟گف میشه.گفتم تو سایت زده تو این حالت باید پشت تلفن میکروفیلتر زد بجا اسپلیتر.گف نه همون اسپلیترو بذا پشت تلفن باشه.مودمو میشه مستقیم زد.
و نشد :|
+ احساس شکست دارم و خستگی همه این چن روز تو مغزم مونده و اعصابم خورده و منفی منفی ام فقط.
+ فک میکردم میتونم این مشکلا رو حل کنم و نتونستم.البته این دوروز اون مسئله و فکر خوره مانندش هم باعث فرسایشم شد خیلی.
+ و اینکه بیرون رفتن با محسن واقعا فرسایشه.از تو ماشین نشستن بگیر تا شاتل رفتن و بانک رفتن و فلان...واقعن فرسایش...
+ I just can read.I cant feel.its mozakhraf.
+ بضی وختا فک میکنم واقعن بعضی زیرپایه هام مشکل داره ها.بحث اینجا و حرف زدن و فلان نیس.کلن بعضی چیزام از بیخ مشکل داره.حالا خدا داند.
+ این چن روزه خیلی چیزا باعث شده که یه تیتر اضافه بشه به ذهنم "چرا هیچ نیروی متخصصی وجود نداره؟" خب چرا هیشکی کاملا از پس اون کار بر نمیاد :|
+ بیخیال و اینکه مغزم دَوَنگه و خسته.