سادگانه

اسمش ساده بود.نه اینکه اسم ساده ای داشت،نه.خودِ خودِ اسمش ساده بود.

سادگانه

اسمش ساده بود.نه اینکه اسم ساده ای داشت،نه.خودِ خودِ اسمش ساده بود.

۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۴۰

۱۳۵.همه چیز از همه جا

+ حالم بد است مثل زمانی که...
دردا که تو همیشه همانی که...
و خلاصه.
+ اصلن اصراری بر گذاشتن این شعر نداشتم اما از سرم بیرون نمیره از دیشب.
+ امروز به تاریخ قمری تولدمه.
+ هرچند مدرسه نرفتن باعث شد وختم ازادتر بشه و درساروبیشتر دوس داشته باشم و جور دیگه ای بهشون نگا کنم اما همچنان سر امتحانات مشکل داریم باهم :/
+ و این سرفه ی لعنتی که هی میخوام اسمشو نیارم و محلش ندم که از رو بره اما نمیره.روم نمیشه سرفه کنم تو خونه گمونم رو مخ همه شون رفتم.
+ اگه بگم یکی از چیزایی که بابتش اعتماد بنفسم بیشتره ، بدنیا اومدنم تو روز ولادت امام حسین(ع) ه،دروغ نگفتم.
+ بعضی وختا خیلی جدی میرم تو فکر که نکنه واقعن انقد ادمِ گیر و اعصاب خورد کن و کلافه کننده ای ام؟
+ چن روزه یه بیماری جدید گرفتم که از صب تا شب گوشی دستمه و بلاگفا و بیان و تلگرام و واتساپ و اینستا رو هی رفرش میکنم و هی همه رو چک میکنم منتظر یه پیامی نظری خبری اتفاقی جدید،بعد که یهو ارزوم براورده میشه جواب نمیدم و خودمو میزنم ب ندیدن یا میذارم برای بعد که سرفرصت(!) جواب بدم.یجور دیوانگیه خاصی هستو این رفتار :/
+ له له میزنم واسه یه صحبتی،کاری،گپی ولی حوصله ی هیچ صحبت و کار و گپی هم ندارم.
خودم این تعبیرو میکنم که دلم یه خبر و اتفاقی تو دنیای واقعی میخواد واسه همین اینکارارو میکنم.
+ تخت و کمدا و میز و اتاق بشدت بهم ریخته س و تصمیمی برا مرتب کردنش ندارم.
+ به اون خانومه دایرکت دادم راجبه روانشناسی ازش پرسیدم هنوز جواب نداده.
+ اون تغییر بزرگ غیر از بهتر کردن رابطه منو درس،یه شوک بهم داد.و این شوک باعث شد چشمام از تو سرم بیان بیرون و از بالا و بیرون ،خودمو بقیه رو و زندگی رو تماشا کنم.حالا هرچقدر هم ک هنوز کوچیک باشم و نادون حداقلش اون شوکه بهم وارد شده و من میگم کاش زودتر این اتفاق افتاده بود.
+ احساس کردم از حرفام بنظر میاد وقفه تحصیلی داشتم.اما نداشتم.
+ یه هفته و یک روزه که با تعصب کامل با خودم تکرار میکنم فرهاد و شهرزاد حقشون بود که بهم برسن.همون فردای قسمت بیس و هفت هم نشستم این نظرمو با دلایل کامل و استدلال و غیره تو شیش هف صفحه نوشتم تو دفترم.وختی شهاب حسینی انقد خوب بازی کرده که یکی شده با نقش قباد نباس بجای دیدنِ شخصیت قباد ، حق بدیم به شهاب حسینی و بگیم شهرزاد خریت کرد.اصلش اینه که " اونیکه زد زیر قولش تو بودی نه من!" هرچند که خیلی چیزا حق قباد نبود و یجورِ دوس داشتنی ای مرد بود و ... .
 از اونورم حتا اگه از منم که عاشق فرهاد و علایقش و تیپ شخصیتیشو و عاشق عشق رویاییِ اون دوتا هستم بگذریم،شهرزاد حقش بود که انتخاب کنه و تصمیم بگیره و ب چیزی ک میخاس واسش بجنگه برسه.
+ وواقعیت اینه که هیشکی سیاه یا سفید مطلق نیس و سریال شهرزاد واقعی بود.
+ یه جایی واقعا ارزو کردم کاش بزرگ اقا میرسید به شهرزادش.
+ این مثبتایی که نوشتم هرکدوم میتونستن یه پست کامل باشن واسه خودشون.اما گاهی اینطوری بهتره.
+ عیداتون(!) مبارک.
+ ... نیستی.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۲۱
ساده __

نظرات  (۲)

۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۷:۱۲ یـ الـفـ سیـن ...
من بی تو در غریب ترین شهر عالمم
بی من تو در کجای جهانی که نیستی..

#غلامرضا_طریقی
پاسخ:
مرسی که اسم شاعرو ذکر کردین.شرایط نوشته جوری شد که یادم رفت بگم.
😂😂😂امیدوارم که نرگس هم بالاخره متوجه شه که چون شهای حسینی نقش قبادو بازی میکنه و لبخندای خیلی قیشنگی داره دلیل نمیشه که شهرزاد بابت همه ی بی عرضگیاش ببخشدش و تا ابد عشق فرهادو کنار بذاره و در دلشو ببنده واسه قباد.حتی اگه بابایبچش باشه.
مثبتای بعدیش رو همرو از دم قبول دارم😉
پاسخ:

منم امیدوارم واقعن :)) و موافق با تو.

👏

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">